شپش ،ترسناک،تحقیرآمیز
امروز صبح ساعت هشت و ده دقیقه آبجی بزرگه زنگ زد که تو ساعت چند میری سرکار گفتم هشت و ربع ،گفت خوبه دنبال منم بیا ببرم سرکار
حالا محل کارش قشنگگگگگ بیست دقیقه ای با محل کار من فاصله داره،من بهش گفتم باشه.چون آبجی هستیم و چون یه بار پول ماکسیم رو اون حساب کرده
راه افتادم اول دخترم رو بردم مهد و اونجا یه چیز تکون دهنده شنیدم :شپش!!!
البته انتظارش رو داشتم چون آبجی کوچیکه و مامان تو سرشون بود و اونها از پسر کوچیکی که مامانم پرستارشه گرفته بودن احتمالا دخترم هم از اونها گرفته
آبجی کوچیکه و مامان دو بار سرشونو رنگ کردن و موضوع حل شد؛ برا دخترم ولی باید شامپو و شونهشو بخرم
مسول مهد گفت باید موهاشو کوتاه کنید و گفتم نه از شامپو و لوسیون و هر کوفت و زهرماری استفاده میکنم تا کار به اونجا نرسه و امیدوارم نرسه.مسول مهد گفت تازه گرفته شاید پنج تا تو سرش باشه فقط
گفتم مرسی ک بهم گفتید و متوجه شدید زود ،من که مادرم متوجه نشدم ،چرا نشدم؟!!
بعد رفتم دنبال آبجی و آبجی غر زد ک چرا دیر اومدی؟!! و گفت دیشب با دوست پسرش به هم زده،کِی بعد از دو سال و نیم ،کِی؟ وقتی دوست پسرش شده خواستگارش و خانوادهها هم پسندیدن و فقط مونده مهریه و جشن نامزدی یا عقد یا فلان و بیسار
چندین بار کات کردن و هربار گفتم اگر برگردی بهش خیلی خری و هربار برگشته اینبار ولی فقط میگفتم عجـب !تو چی گفتی ؟خب؟ و از این صحبتها
تو این رابطه پسره زده دماغشو شکسته و چند بار دست روش بلند کرده ،یه بار تا مرز خواستگاری پیش رفته (دختره دوست دختر سابق دوستش از آب دراومده وگرنه بیشتر پیش میرفت) چند بار هم خیانتش ثابت شده... در کل آدم گهیه
ماها خوب بلدیم دست رو آدمهای اشتباهی بذاریم ،متاسفااانه
ولی اینها هم باز با هم آشتی میکنند چون آبجی دوستش داره و چون خیلی تنها
ست،اونقدر تنها که انگار یتیم باشه یا بدسرپرست ... کمبود محبت ازش چیزی ساخته که برا خودش هم قابل قبول نیست
بعد اومدم سرکار و زنگ زدم به شوهرم که توی مهد اینطوری گفتن برو داروخونه و شامپو و شونه بخر ،عصبانی شده که مگه ممکنه سر دخترش شیپیش بزنه ؟ تمیزتر از دخترش تو عالم هستی نیست ،گفتم به تمیزی نیستش که ..شاید از کسی گرفته و نگفتم از کی .گفتم تازه زده زودتر اقدام کنیم هفته آینده چیزی نیست توی سرش و امیدوارم دیگه هم نخواهد بود
حالا هم دارم فیلم دانلود میکنم اگر بشه !و تو دلم نقشه میکشم که از سر این کار میرم به جایی با حقوق بهتر و از اونجا به کار دولتی با حقوق و مزایای ثابت و مرخصی و ساعت کار مشخص و کار مشخص