I'm Ell

اینجا بلند‌بلند فــکــر می‌کنم
  • I'm Ell

    اینجا بلند‌بلند فــکــر می‌کنم

مشخصات بلاگ

گاه‌نوشت‌های زنی به نام Ell

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۵۹ ق.ظ

کار

صبح ک میومدم زیر مانتوم لباس نپوشیدم و الان حس میکنم لختم 

برا اولین بار با خودم هندوونه آوردم سرکار به اضافه نون ،رفتم اون پشت سریع خوردم و برگشتم ،همونطوری ک می‌بلعیدم نون و هندوونه رو با خودم فکر میکردم اگ اینجا دوربین داشته باشه و اگ مهندس منو ببینه! چقدر زشته خوردنم ولی باز  سریع بلعیدم و برگشتم پشت میزم

میخوام میوه بیارم سرکار از این ب بعد،چون تو خونه میوه نمیخورم یعنی وقت نمیکنم،اگ خونه بمونم ک کار خونه اگرم بیرون بریم ک... نه خونه مامانم و نه خونه مامانش پذیرایی از ما نمیشه جز چای ؛) پس میوه روزانه‌م رو همین جا بخورم بهتره.

۱ نظر ۰۶ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۹
Ell
چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۵۵ ب.ظ

بینی آبجی

امروز زنگ زدم ب آبجی گفت طبقه بالا نشسته،دختر عمه مامانم سرزده اومده بود و برا اینکه نمی‌خواد تا ورم بینیش نخوابیده کسی ببینتش ،رفته بالا 

بهش گفتم قرص جوشان ویتامین سی و امگا سه بخر 

بعد با خودم فکر کردم ،الان من باید اینا رو براش می‌خریدم نه این‌ک بهش بکم بخر و بخور برات خوبه 

الان عذاب وجدان گرفتم ..از طرفی ته حسابم بیت تومن بیشتر نیس و یه ماه دیگه حقوق می‌گیرم

:\

۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۵۵
Ell
چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۵۱ ب.ظ

تولد پدرشوهر

دیروز ظهر تو شرکت وقتی داشتم با حرص و عصبانیت درباره‌ شوهرم مطلب میذاشتم زنگ زد و گفت عصری مامان می‌خواد واسه بابا تولد بگیره ساعت پنج میگیره ک کارگرشونم باشه آخه واسه باباش شکلات نذر کرده بوده کارگرشون 

گفتم جشن رو اگ آبجی بزرگه‌ت میگیره نمیام ،گفتش نه مامان داره جشن برگزار میکنه

پرسیدم یعنی کیک رو فاطی نمیپزه؟ گفتش نه مامان پول داده بخرن کیک 

رفتیم و کیک رو آبجی بزرگه‌ش خریده بود و مراسم، مراسم آبجیش بود .

با اینکه از اول میدونستم دروغش رو ولی خودمو ناراحت نشون دادم ک رو دست زدی بهم و اون واردتر از من گفت نه ب خدا من نمیدونستم و اینا 

اینی ک نمی‌خوام تو جشن‌های آبجی بزرگه‌ش باشم واسه بی‌احترامی‌هایی  کبعم کرده  برا تمام جشن‌هایی ک داشتم تاحالا ،هستش وگرنه ک از خدامه هر روز جشن و دورهمی . با اینک جشن‌هاشون کمتر از مراسم ختم نیس 😏 باز از آه و ناله شنیدن هر روزه‌شون بهتره

۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۵۱
Ell
سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۶ ق.ظ

#دعوا زن و شوهری

آبجی دو روز بینی‌شو عمل کرده ،صبح پیشش بودم از اونجا اومدم شرکت و بعد از تایم کاری رفتم پیشش و شب هم پیشش موندم فردا صبحش اومدم شرکت و و بعد هم رفتم خونه خودمون 

شب با هم دعوامون شد ،میگه یه ذره بهت رو بدم پررو میشی ؛گفتم نبودی محبت کنم بهت .جنبه نداری!!!

حالا بگو محبتش چی بوده،عصر رو کاناپه خوابیده بود گفتم بیا پیش ما بخواب (محبت رو داشته باش خدا وکیلی!) 

ملت کادو میخرن ،گل میخرن ،این جای خوابشو عوض میکنه من جنبه ندارم :))

۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۰۶
Ell
سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ق.ظ

چی شد اومدم اینجا؟

اومدم اینجا چون امنیت ندارم 

کانالمو میخونه 

نمی‌خوام چیزی ازم بدونه ،من هندونه سربسته ام‌،هندونه در بسته‌ام 

بیرون این سبز قشنگ یه درون قرمز و سفید و زرده .پر از تخم 

نمیخوام کسی تخم هامو ببینه،بشمره،قرمزی‌ها و سفیدی ‌هامو ببینه 

حتی شوهرم ،مخصوصا شوهرم 

کانالم‌ خوند اومدم اینجا.وبلاگ قبلی رو شاید بدونه ،وبلاگ قبلی قبلی رو نمی دونه مطمئنم 

باید ایمیل جدید بسازم ،بازم بازم ،بازم 

اینطوری دوستی‌هام دووم ندارن 

ولی کسی نباید منو بلد شه 

هیچکــس

۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۰۰
Ell