شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۷ ب.ظ
بعد چی شد
شب که اومدم خونه دخترک خوابش برده بود تو ماشین و خوابوندمش
آش از خونه مامانم آورده بودم واسه شوهرم براش کشیدم و با هم ساخت ایرا دو دیدیم یه کم ،دخترک اومد تو اتاق پیشمون و رو دست باباش خوابید یه کم حرف زدیم و بعد اوکی داد واسه تتو خط چشم و من باااورم نمیشد که موافق بود
نمیخوام به این فکر کنم موافقه چون که آبجی کوچیکهش میخواد هاشور بزنه ابروهاشو،
چون وقتی گفتم میخوام برم تتو بزنم پرسید ابروهاتو؟!!
بعد هم ک شب با قلبی مطمئن و دلی آرام خوابیدم چون خوشحالم براش و از صبح همش دارم بهش فکر میکنم که چه مدلی بزنم بهتره
پایین و بالا یا فقط بالا
واهاهاهای چقده خووووووبه
نصفه های شب هم دست گذاشتم رو پیشونی شوهرم دیدم تبش کلا قطع شده ،خودمم حدس میزدم برا خستگی باشه ضعف و تبش ... صبح هم سرحال پا شد رفت سر کار
۹۸/۰۷/۰۶